۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۲, پنجشنبه

تشخيص تومور با تصويربرداري نوري

نور مرئي و مخصوصا نور مادون‌قرمز را مي‌توان براي تصويربرداري از بافت انسان استفاده کرد. اثربخشي فرآيندهاي تصويربرداري نوري را مي‌توان با رنگ‌دانه‌هاي مناسب بعنوان عامل کنتراست بطور قابل ملاحظه‌اي بهبود بخشيد. اکنون گروهي به رهبري ونبين لين از دانشگاه کاروليناي شمالي عامل کنتراست جديدي معرفي کرده‌اند که مي‌تواند سلول‌هاي توموري را در محيط مصنوعي علامت‌گذاري کند.

اين رنگ‌دانه کمپلکس روتنيوم فسفرسانس است که در داخل نانوذراتي از يک پليمر کئورديناسيون آلي- فلزي قرار گرفته است. اين نانوذرات اجازه بارگيري مقادير فوق‌العاده زيادي از رنگ‌دانه را مي‌دهند.

اين گروه کمپلکس‌هاي بهم‌پيوسته فلزي براي تشکيل پليمرهاي کئورديناسيون شبکه‌گونه ايجاد کرده است. پليمرهاي کئورديناسيون ساختارهاي آلي- فلزي شامل يون‌هاي فلزي، که همانند نقاط اتصال رفتار مي‌کنند، هستند که توسط پل‌هايي از جنس مولکول‌هاي آلي يا کمپلکس‌هاي کئورديناسيون بهم مرتبط شده‌اند. اين دانشمندان چنين پليمرهايي را با پل‌هايي که از کمپلکس‌هاي گسيلنده نور روتنيوم فلزي تشکيل شده است، ساختند. نشان داده شده است که يون‌هاي زيرکونيوم نقاط اتصال مناسبي هستند.

کمپلکس‌هاي روتنيوم، فلورسانس نيستند بلکه فسفرسانس هستند. بدين معنا که آنها مدت زمان متناسبي بعد از قرار گرفتن تحت تابش نور، از خود نور گسيل مي‌کنند. از آنجايي که آنها در داخل يک ظرف نانو- ترابرد قرار نگرفته‌اند، ولي مولفه‌اي از يک نانوذره هستند، امکان رسيدن به بارگيري رنگ‌دانه تا مقادير بسيار بالا - در اين مورد بيش از 50% - امکان‌پذير است.

بمنظور جلوگيري از انحلال سريع ذرات برافروخته و افزايش خاصيت زيست‌سازگاري، لايه‌هاي نازکي از اکسيد سيليکون و لايه‌اي از پلي‌اتيلن‌گليکول بر روي آنها پوشانده شد. لايه دوم بمانند يک تکيه‌گاه براي آنيساميد (مولکولي که بطور ويژه به گيرنده‌هايي مي‌چسبد که وفورآنها بر روي سطح انواع زيادي از سلول‌هاي توموري نسبت به سلول‌هاي سالم بيشتر است) رفتار مي‌کند.

در محيط کشت سلولي، امکان علامت‌گذاري گزينشي رشته‌اي از سلول‌هاي سرطاني با اين نانوذرات فسفرسانس وجود داشت. اين پژوهشگران اميدوارند که با بکارگيري اين نانومواد آلي- فلزي امکان توسعه عامل‌هاي کنتراست جديد براي استفاده در تصويربرداري نوري جهت تشخيص تومور وجود داشته باشد.

جزئيات نتايج اين پژوهش در مجله‌ي Angewandte Chemie منتشر شده است.

http://www.internetchemie.info/l


۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۱, چهارشنبه

استفاده از نانوالماس در درمان سرطان

مقاوم شدن در برابر داروهاي شيمي‌درماني دليل شکست خوردن 90 درصد از سرطان‌هاي جابه‌جا شونده (متاستاز) است.غلبه بر اين مشکل مي‌تواند درمان سرطان را بهبود بخشد.

دين هو، استاديار مهندسي زيست‌پزشکي و مهندسي مکانيک در دانشگاه نورث وسترن بر اين باور است که مي‌توان از ذرات کوچک کربن که نانوالماس ناميده مي‌شوند، به‌عنوان حامل‌هاي رسانشي موثر در درمان سرطان‌هاي مقاوم استفاده کرد.

هو و همکارانش در آزمايش‌هاي درون‌تني که روي سرطان کبد و سينه انجام دادند، دريافتند که اگر دُزي از داروي شيمي‌درماني را که در حالت عادي کشنده است، به اين نانوالماس‌ها متصل نماييم، مي‌تواند اندازه تومور را در موش‌ها تا حد زيادي کاهش دهد. در اين حالت شانس زنده ماندن موجودات مبتلا افزايش يافته و هيچ اثر جانبي نامطلوبي روي بافت‌هاي ديگر مشاهده نمي‌شود.

اين اولين باري است که از نانوالماس‌ها در درمان سرطان‌هاي مقاوم به دارو استفاده مي‌شود. هو مي‌گويد: «ما به اين دليل سرطان‌هاي مقاوم در برابر داروهاي شيمي‌درماني را برگزيديم که اين نوع از تومورها همچنان به‌عنوان يکي از مشکلات اصلي درمان سرطان محسوب شده و شانس زنده ماندن بيماران را کاهش مي‌دهند».

نانوالماس‌ها مواد مبتني بر کربن با قطر بين 2 تا 8 نانومتر هستند. سطح هر نانوالماس حاوي گروه‌هاي عاملي مختلفي است که امکان اتصال ترکيبات مختلفي همچون داروهاي شيمي‌درماني را فراهم مي‌آورد».

اين پژوهشگران نانوالماس را برداشته و با استفاده از يک فرايند سنتزي مقياس‌پذير، داروي شيمي‌درماني دوکسوروبيسين را به شکلي برگشت‌پذير به سطح آن متصل نمودند. اين امر رهايش پايدار اين دارو را امکان‌پذير مي‌سازد.

هو و همکارانش از موش‌هاي مبتلا به سرطان کبد و سينه در تحقيقات خود استفاده کردند. در اين سرطان‌هاي مقاوم دارو مي‌تواند وارد تومور شود، اما به دليل پاسخ ذاتي کبد و سينه بلافاصله از درون اين بافت‌ها بيرون انداخته مي‌شود.

آنها يک گروه از موش‌ها را با کمپلکس نانوالماس- دوکسوروبيسين و گروه ديگر را با داروي تنها تحت درمان قرار دادند. زمان باقي ماندن دارو در جريان گردش خون در موش‌هايي که با کمپلکس‌هاي نانوالماسي درمان شدند، 10 برابر بيشتر از موش‌هايي بود که با داروي تنها تحت درمان قرار گرفتند. به‌علاوه، زمان باقي ماندن دارو درون هر دو نوع تومور نيزافزايش قابل ملاحظه‌اي پيدا کرد. اين مدت زمان طولاني ماندن دارو درون تومور بدين معناست که مي‌توان از دُز پايين‌تري از دارو استفاده کرد و در نتيجه اثرات جانبي نامطلوب کاهش مي‌يابد.

اين محققان همچنين دريافتند که استفاده از کمپلکس‌هاي نانوالماسي موجب کاهش تعداد گلبول‌هاي سفيد خون نمي‌شود که اين امر در درمان سرطان بسيار مهم است.

جزئيات اين کار در مجله Science Translational Medicine منتشر شده است.

کمک به کاهش عوارض جانبي در پيوند استخوان

محققان شرکت فن‌آوري بن‌ياخته موفق به توليد داربست‌هاي مناسبي براي مهندسي بافت استخوان شده‌اند. با استفاده از اين داربست‌ها، عوارض جانبي پيوند استخوان کاهش مي‌يابد.

امروزه عمده‌ترين روش‌پيوندزني استخوان، پيوندزني آلوپيوند و اتوپيوند است که اين روش‌ها خطرات مختلفي از جمله فساد مراکز دهنده، ناهنجاري‌هاي تغذيه بافت پيوند زده شده، صدمات و عوارض جانبي، ناراحتي و رنج مريض را با خود به همراه دارند.

مهندس سيد شهروز زرگريان، کارشناس‌ ارشد مهندسي پليمر، در زمينه‌ي توليد داربست‌هاي مناسب براي مهندسي بافت استخوان به روش الکتروريسي فعاليت مي‌کند.

به گفته‌ي مهندس زرگريان، توليد نانوالياف به روش الکتروريسي به دهه‌ي 80 ميلادي باز مي‌گردد. در اين روش با اعمال ميدان الکتريکي به محلول پليمري مي‌توان اليافي بسيار نازک از آن جدا کرد و با بهينه سازي شرايط، قطر آنها را تا حدود کمتر از 100 نانومتر رساند. از ويژگي‌هاي اين روش مي‌توان به سهولت فرآيند، وفق‌پذيري و کم هزينه بودن آن اشاره کرد.

وي در گفتگو با بخش خبري سايت ستاد ويژه‌ي توسعه‌ي فناوري نانو با بيان اين مطلب که «استفاده از روش الکتروريسي در اين پژوهش، موجب برتري اين محصول شده‌است»، افزود: «داربست پيوندي که ما تهيه کرده‌ايم داراي نانواليافي با قطر يکسان هستند، همچنين نقص‌هاي مورفولوژيکي آن به حداقل رسيده‌است. در نتيجه، اين داربست‌ها، استحکام مکانيکي بالايي دارند و تمايل سلول‌هاي بنيادي به‌آنها زياد است».

مهندس زرگريان در ادامه اظهار داشت: «از اين داربست مي‌توان در مصارف کلينيکي استفاده کرد. همچنين با تهيه‌ي استانداردهاي لازم و يافتن سرمايه‌گذار مي‌توان آن را در اندازه‌ها و مشخصات مورد نياز، به بازار ارايه کرد».

وي براي ساخت داربست اليافي نمدي و شبيه‌سازي بافت طبيعي استخوان از روش الکتروريسي در توليد نانوالياف استفاده کرده‌است. در اجزاي تشکيل‌دهنده داربست، سه قسمت پليمري مجزا و يک بخش معدني به کار گرفته شده‌است. از طرفي به منظور حصول حداکثر تأثير بخش غير آلي بستر و شبيه‌سازي شرايط طبيعي استخوان، نانوذرات هيدروکسي‌آپاتيت (Ca5(OH)(PO4)3]x]) ، با استفاده از روش محلولي در ميان نانوالياف گنجانده شده‌است. نانوذرات هيدروکسي‌آپاتيت به صورت مکعبي بوده و ابعاد آنها از 200 نانومتر کمتر است. همچنين زيست‌فعال و از دسته هدايت‌گرهاي استخواني است.

حضور نانوکريستال‌هاي هيدروکسي‌آپاتيت در کامپوزيت استخواني، به فرآيند هسته‌گذاري ثانويه در حين عمليات معدني‌سازي استخوان کمک شاياني کرده و انرژي نسبتاً زياد لازم براي شکل‌گيري آپاتيت را تامين مي‌کند.
پس از ساخت محلول‌ها و سوسپانسيون‌هاي مورد نياز، فرآيند الکتروريسي انجام شده و داربست‌هاي نانواليافي با درصدهاي پليمري و معدني متفاوت و ساختارهاي مختلف توليد گرديده‌است و در فاز دوم پروژه يعني بررسي‌هاي برون‌تني (In-vitro) به کار گرفته شده‌است.

اين پژوهشگر، تأثير پارامترهاي فرآيندي مختلف بر مورفولوژي داربست، قطر الياف، ميزان تخلخل، ميزان بلورينگي و استحکام نهايي را هم بررسي کرده‌است. با کمک ميکروسکوپ الکتروني روبشي به مشاهده مورفولوژي داربست پرداخته و توزيع قطر الياف را با استفاده از نرم‌افزار ايميج‌جي ترسيم نموده‌است. در ادامه کل فرآيند را به کمک بازخورد حاصل از بررسي تصاوير و دياگرام‌هاي توزيع قطر اصلاح کرده‌است. در انتها نيز ميزان چسبندگي، رشد، تکثير و تمايز سلول‌هاي بنيادي را با استفاده از دستگاه RTPCR (رونوشت معکوس واکنش زنجيري پليمراز) و کيت‌هاي مخصوص تشخيص پروتئين تخمين زده‌است.

شايان ذکر است که استفاده از داربست‌هاي مورد مطالعه در اين پژوهش، مشکلات روش‌هاي فعلي مهندسي بافت را ندارند، همچنين در اين روش به انجام جراحي دوم به منظور خارج کردن پيوند نيازي نيست.

اين پژوهش در شرکت فن‌آوري بن‌ياخته، با نظارت دکتر مسعود سليماني انجام شده‌است و جزئيات آن در مجله‌ي IPJ (جلد 19، صفحات 468-457، سال 2010) منتشر شده‌است.

تدوين دستورالعمل ايمني نانومواد توسط سازمان بهداشت جهاني

سازمان بهداشت جهاني (WHO) در حال تدوين دستورالعمل‌هايي است تا با اتکا بر آنها از سلامت کارگراني که با نانومواد توليدي سروکار دارند، حمايت نمايد.

با توسعه روزافزون علم و فناوري‌نانو،کارگران تمامي کشورهاي دنيا با ريسک‌هاي جديدي مواجه مي‌شوند که ناشي از توسعه و توليد کاربردهاي فناوري‌هاي جديد مبتني بر ساختارهاي نانومقياس هستند. در اين راستا، سازمان بهداشت جهاني در حال تدوين دستورالعمل‌هايي با عنوان «حمايت از کارگران در مقابل ريسک‌هاي بالقوه نانومواد توليدي (WHO/NANOH)» است.

هدف از تدوين اين رهنمودها، تسهيل بهبود در سلامت حرفه‌اي و ايمني کارگراني است که در محيط‌هاي کاري‌اي فعاليت مي‌کنند که ممکن است در آنجا نانومواد منتشر شود. اين دستوالعمل‌ها در برگيرنده عناصري از ارزيابي ريسک و مديريت ريسک است.

اين دستورالعمل‌ها دربرگيرنده پيشنهاداتي براي بهبود ايمني حرفه‌اي و حفاظت از سلامت کارگران تمامي کشورها، بخصوص کشورهاي کمتر توسعه يافته و در حال توسعه‌اي است که با نانومواد سروکار دارند.

طراحي و تدوين دستورالعمل‌هاي فوق مستلزم ايجاد گروه تدوين و گروه بررسي‌هاي خارجي است که نانومواد مختلف توليدي و فرايندهاي مختلف توليد را در سطح مقياس جهاني و فرهنگ‌هاي کاري مختلف پوشش دهند.

گروه تدوين، بر عناصر مهم فرايند توسعه‌ي اين دستوالعمل، نظير ساختار آن نظارت خواهد داشت. در حالي که گروه بررسي‌هاي خارجي، شواهد علمي مهم مربوطه را بررسي و گردآوري خواهد کرد.

http://www.nanowerk.com/



استفاده از سلول‌هاي مصنوعي براي به‌دام انداختن ويروس‌ها

محققان موسسه ملي استاندارد و فناوري (NIST) و دانشکده پزشکي دانشگاه کرنل يک سلول مصنوعي اوليه طراحي کرده‌اند که مي‌تواند گروهي از ويروس‌هاي کشنده را فريب داده، به‌دام انداخته و غيرفعال کند. اين روش يک ابزار تحقيقاتي جديد براي مطالعه دقيق مکانيسم حمله ويروس‌ها به سلول‌ها محسوب شده و شايد روزي براي توليد گروه جديدي از داروهاي ضدويروس مورد استفاده قرار گيرد.

اين پژوهشگران در مقاله جديد خود نشان داده‌اند که چگونه اين سلول‌هاي مصنوعي مي‌توانند مشابه آزمايشي ويروس‌هاي Nipah و Hendra را به‌صورت صد در صد غير فعال کنند. اين دو henipaviruseهاي جديدي هستند که مي‌توانند موجب ايجاد ورم مغزي ( Encephalitis ) کشنده در انسان شوند.

ديويد لاوان يکي از دانشمندان NIST مي‌گويد: « ما اين سلول‌هاي مصنوعي را ظرف عسل مي‌ناميم، زيرا يک طعمه و دام شيرينِ غيرقابل مقاومت است که مي‌تواند براي گرفتن چيزي به‌کار رود».

Henipaviruseها به دسته‌اي از ويروس‌هاي بيماري‌زاي انساني تعلق دارند که ويروس‌هاي پوشش‌دار ناميده مي‌شوند، زيرا توسط يک غشاي دولايه‌اي چربي مشابه غشاي سلول‌هاي حيوانات احاطه شده‌اند.

جفت پروتئين موجود در اين غشا به صورت هماهنگ با سلول ميزبان عمل مي‌کنند. يکي از اين پروتئين‌ها که پروتئين g ناميده مي‌شود به‌عنوان هدف‌ياب عمل کرده و با شناسايي پروتئين‌هاي گيرنده خاص در سطح سلول، به آن متصل مي‌شود. سپس اين پروتئين g به پروتئين F پيغام مي‌دهد که مکانيسم اين عمل به‌صورت کامل شناخته شده نيست. در اين حالت پروتيئن F همانند يک فنر بالا آمده و نيزه خود را به‌سوي سلول ميزبان شليک مي‌کند. اين نيزه درون غشاي دولايه‌اي سلول نفوذ کرده و ويروس اين امکان را مي‌يابد که خود را به‌سوي سلول بکشد. سپس غشاها در هم فرو رفته و ويروس محتواي خود را به‌درون سلول خالي کرده و کنترل سلول را در دست مي‌گيرد.

سلول‌هاي مصنوعي توليد شده داراي يک هسته از جنس سيليکاي نانوحفره‌اي هستند که همانند سلول واقعي توسط يک غشاي ليپيدي پوشانده شده است. اين محققان درون غشاي اين سلول مصنوعي يک پروتئين طعمه به‌نام Ephrin-B2 قرار دادند که يکي از اهداف شناخته‌شده Henipaviruseها به‌شمار مي‌رود. آنها براي ارزيابي عملکرد اين سلول‌هاي مصنوعي آنها را در معرض مشابه آزمايشي Henipaviruseهايي که در دانشگاه کرنل توليد شده بود، قرار دادند. اين ويروس‌ها شبيه Henipaviruseهاي واقعي بودند، با اين تفاوت که درون آنها به جاي RNA اصلي، ژنوم يک ويروس غيربيماري‌زا قرار داده شده است که هنگام وارد شدن به‌درون سلول ميزبان، يک پروتئين فلورسانس توليد مي‌کند. اين ويژگي شمارش و تصويربرداري از سلول‌هاي آلوده را امکان‌پذير مي‌سازد.
اين گروه از محققان نشان دادند که در شرايط آزمايشگاهي اين سلول‌هاي مصنوعي طعمه‌هاي بسيار موثري هستند که مي‌توانند ويروس‌هاي يک محلول آلوده را به‌طور کامل حذف کنند.

جزئيات اين تحقيق به صورت آنلاين در PLoS ONE منتشر شده است.



http://www.nist.gov/ 

بازسازي برگ‌ها

خلاصه :
گياهان براي حيات از هوا، آب و نور خورشيد استفاده مي‌کنند تا سوخت شيميايي خود يعني قند را توليد کنند. اين يک نوع انرژي طبيعي است که هيچ آلودگي و تخريبي براي ساير موجودات ندارد. امروز بشر به اين موضوع دست‌يافته که مي‌تواند طرح‌هاي مهندسي خود را از طبيعت ياد بگيرد و همان‌طور که امروز با تقليد از قوانين خلقت، هواپيماهاي غول پيکر ساخته شده است، به مقياس‌هاي بسيار ريز نانومتري بيايد و برگ‌هايي مثل پارچه‌ را با سرعت بالا توليد کند که لااقل بتواند درصدي از کارايي برگ‌هاي واقعي را براي توليد انرژي داشته باشد. برگ گياهان از ساختارهاي ريزي تشکيل شده است که در چند مرحله منجر به توليد قند مي‌شود. محققاني که روي برگ‌هاي مصنوعي کار مي‌کنند در تلاش‌اند تا برگ‌هايي بسازند که مانند برگ‌هاي طبيعي نور خورشيد و آب را به سوخت هيدروژني تبديل مي‌کند، چرا که هيدروژن بيشترين انرژي سوختن را دارد و مي‌تواند به عنوان سوخت در خودروهايي که با پيل سوختي گرما و الکتريسيته توليد مي‌کنند، استفاده شود و وابستگي به سوخت‌هاي فسيلي را کم کند. اگر بخواهيم به طور عملياتي به اين موضوع فکر کنيم، چنين سوختي ممکن است به ضرورت به شکل ورقه‌هاي نازک و منعطف ارزان، که به احتمال زياد از نانوسيم‌هاي سيليکوني هستند، توليد شود و در آن از کاتاليست‌هاي ارزان قيمت که به توليد پربازده هيدروژن کمک مي‌کنند استفاده شود.

pdf 

توليد اولين نانوژنراتور تجاري با قابليت توليد انرژي از طريق فشار انگشت

 بعد از شش سال تلاش مستمر، دانشمندان موفق شدند اولين نانوژنراتور جهان، يک تراشه کوچک که با حرکت بدن مي‌تواند انرژي الکتريکي توليد کند، را بسازند. در بيست و چهارمين نشست ملي جامعه شيمي آمريکا که چندي پيش برگزار شده است، آنها توضيح دادند که قدرت خروجي اين دستگاه هزاران برابر و ولتاژ آن 150 برابر بيشتر از آن‌ چيزي است که در آزمايشگاه‌ها به‌دست مي‌آيد.

به اعتقاد زانگ لي، رهبر اين تيم تحقيقاتي، اين دستاورد مي‌تواند مسير توليد ادوات الکترونيکي قابل انتقال که با حرکت بدن شارژ شده و بي‌نياز از باتري است، را هموار کند. اين نانوژنراتور قادر است روي سطح زندگي مردم در آينده تاثيرگذار باشد. اين پتانسيل تنها محدود به روياها بوده است.

آخرين بهبودها در عملکرد اين نانوژنراتور موجب شده است که بتواند انرژي لازم براي نمايشگرهاي بلور مايع، ديودهاي نشرنوري وديودهاي ليزري را فراهم کند. با ذخيره‌سازي انرژي توليد شده درون يک خازن، نيروي خروجي اين دستگاه مي‌تواند به‌طور دوره‌اي يک حسگر را راه‌اندازي کرده و سيگنال آن را به‌صورت بي سيم انتقال دهد.

اگر رشد بهبود اين دستگاه به‌همين شکل ادامه پيدا کند، اين نانوژنراتور قادر خواهد بود انرژي مورد نياز براي کاربردهاي ديگري را نيز فراهم کند. براي مثال از آنها مي‌توان درون کفش‌ها براي توليد انرژي مورد نياز ادوات الکترونيکي شخصي استفاده کرد، يا در پمپ‌هاي قابل کاشت تزريق انسولين با استفاده از انرژي طپش قلب، در حسگرهاي محيط زيست که با استفاده از وزش باد انرژي توليد مي‌کنند مي‌توان از اين فناوري استفاده کرد.

اين تيم تحقيقاتي از اين نانوژنراتور براي تامين انرژي LED و نمايشگرهاي بلور مايع استفاده کردند. اين نمايشگرها در ادوات الکترونيکي نظير ماشين حساب و کامپيوتر استفاده مي‌شود که انرژي مورد نياز نمايشگر از فشردن نانوژنراتور ميان دو انگشت تامين مي‌شود.

کليد اصلي توسعه اين فناوري در استفاده از نانوسيم‌هاي اکسيد روي است. نانوسيم‌هاي اکسيد روي دارا خواص پيزوالکتريک بوده که ايجاد فشار بر آنها، توليد جريان مي‌کنند. اين فشار مي‌تواند از طريق حرکت اجزاء بدن، طپش قلب يا حرکت جريان خون در بدن بوجود آيد. همچنين نانوسيم‌هاي اکسيد روي مي‌توانند انرژي مورد نياز خود را از حرکت باد، چرخش تاير خودرو يا حرکت‌هاي ديگر تامين کند.

قطر اين نانوسيم‌ها به‌قدري کوچک است که قطر 500 عدد از آنها برابر با يک تار موي انسان است. اين تيم تحقيقاتي موفق به ارائه روشي شده است که با آن مي‌توان بار الکتريکي توليد شده در ميليون‌ها نانوسيم‌هاي اکسيد روي را دريافت و با هم ترکيب کرد. آنها اين نانوسيم‌ها را روي يک تراشه پليمري قابل انعطاف قرار داده‌اند که ابعادي يک چهارم تمبر پستي دارد. هر 5 تراشه قادر است 1 ميکرو آمپر با ولتاژ 3 ولت توليد کند.


http://www.eurekalert.org/

معرفي جايگزيني براي ماده‌ي جاذب‌ روش‌هاي ميکرواستخراج

پژوهشگران دانشگاه پيام نور مركز مشهد با استفاده از نانولوله‌هاي كربني عامل‌دار شده، موفق به تهيه‌ي يك جاذب زيست‌سازگار و بسيار كارا براي اندازه‌گيري طيف گسترده‌اي از مواد در غلظت‌هاي بسيار كم، رديابي داروها در سامانه‌هاي بيولوژيكي و زيست‌محيطي شدند.

اين ابزار را مي‌توان جايگزين فيبرهاي متداول در روش‌هاي ميكرو استخراج فاز مايع(LPME) و جامد(SPME) نمود.

دکتر زرين اسحاقي، عضو هيئت علمي دانشگاه پيام نور مركز مشهد، در گفتگو با بخش خبري سايت ستاد ويژه‌ي توسعه‌ي فناوري نانو در مورد روش به‌کار گرفته در اين تحقيق گفت: «با استفاده از اصلاح روش ميكرو استخراج فاز مايع، موفق به ابداع روش جديد ميكرو استخراج ادغامي فاز جامد/ مايع شديم. ما حلال آلي استخراج‌گر را با نانولوله‌هاي كربني عامل‌دار شده به وسيله‌ي امواج فراصوت به صورت همگن مخلوط نموده، آنها را به صورت هدفمند تقويت کرديم. حلال مسلح به نانولوله را به داخل يك قطعه فيبر متخلخل از جنس پلي‌پروپيلن تزريق کرده، سپس دو طرف قطعه را مسدود نموديم. در آخر هم از اين ابزار ساده براي ميكرو استخراج محلول حاوي نمونه استفاده نموديم».

دکتر اسحاقي در مورد ويژگي‌هاي اين روش گفت: «در اين روش، زمان انجام آزمايش بسيار کوتاه مي‌شود، اثرات ماتريكس حذف مي‌شود، مقدار مصرف حلال‌هاي آلي بسيار کم و بهره‌ي تغليظ فوق‌العاده بالا مي‌گردد. همچنين گستردگي محدوده‌ي خطي در غلظت‌هاي کم آناليت و دارا بودن حد تشخيص پايين( ppb و حتي كمتر از آن) از مزاياي ديگر آن است».

وي اضافه کرد: «همچنين اين روش، ساده، ارزان و دقيق است و از تکرارپذيري خوبي برخوردار است. از اين روش مي‌توان براي رديابي آلاينده‌هاي زيست‌‌محيطي و داروها حتي در مقادير بسيار اندك استفاده كرد».

جزئيات اين پژوهش -که بخشي از پايان‌نامه‌ي دکتري آقاي مازيار احمدي گلسفيدي است و با راهنمايي دکتر زرين اسحاقي و همکاري خانم‌ها زهرا عليان نژادي و زهره رضايي‌فر و آقايان علي سيفي و علي‌اكبر تنها انجام شده‌است- در مجله‌يJournal of Chromatography A (جلد 1271، صفحات 2775-2768، سال 2010) منتشر شده‌است.